داستان یک گلابی در كامیون گلابی !(طنز)
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستان یک گلابی در كامیون گلابی !(طنز)
نوشته شده در یک شنبه 7 مهر 1393
بازدید : 739
نویسنده : حسین و محمدکاظم

 

 

یه روز یه كامیون گلابی داشته توی جاده می رفته كه یه دفعه می‌افته توی یه دست‌انداز، یكی از گلابی‌ها می‌افته وسط جاده، بر می‌گرده به كامیون نگاه می‌كنه و میگه:

 

گلابی‌ها، گلابی‌ها!

 

گلابی‌ها میگن: گلابی، گلابی!

 

كامیون دورتر می شه،

 

صداشون ضعیف‌تر می شه.

 

گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!

 

گلابی‌ها می گن: گلابی، گلابی!

 

باز كامیون دورتر میشه، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!

 

اما صدای گلابی دیگه به گلابی‌ها نمی‌رسه! گلابی‌ها موبایل راننده رو می گیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی،اما چه فایده كه گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمی‌داده!

 

گلابی یه نفر رو پیدا می‌كنه كه موبایل دولتی داشته، زنگ می‌زنه به راننده و می گه: گوشی رو بده به گلابی‌ها، وقتی كه گلابی‌ها گوشی رو می گیرن، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی ها!

 

گلابی ها می گن: گلابی، گلابی

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

اون شور و اشتیاقت تو حلقم ،

 

واقعا دوست داری باز هم ادامه داشته باشه ؟!؟!؟!؟!؟




مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: